انتظار ظهور ماه پنهان

منبع کدهای زیباسازی


پمپ بنزین | یاس تم
وصیت نامه | آلودگی هوا
چهل شاخص | موسیقی
کد قطرات شبنم-Http//wWw.20ToolS.cOm/

نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
 ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ
  • فهرست مطالب 
  • تماس  
  • ورود 

خانم رباب مادر عزیز حضرت علی اصغر(ع)

09 آبان 1393 توسط احمدي

مادر آن حضرت (علي اصغر ) :

مادرش حضرت رباب دختر امرءالقيس بود.

فرهاد ميرزا از ابوالفرج اصفهاني نقل مي كند: در زمان خلافت عمر مردي وارد مسجد شد، پاي بر سر و دوش مردم مي نهاد و پيش مي آمد تا مقابل عمر ايستاد، و او را به خلافت تحيّت گفت.

عمر پرسيد : كيستي و از كدام قبيله اي ؟ و براي چه كارآمده اي ؟ گفت: من مرد نصراني هستم، و نامم امرءالقيس بن عديّ الكلبي مي باشد، و آمده ام تا مسلمان شوم، عمر او را نشناخت و ثانياً‌ از احوال او پرسيد، همان جواب رو شنيد.

بالاخره مسلمان شد. عمر نيزه اي طلبيد و پرچمي بر آن بست و او را امير بر مردم قضاعه كرد كه مسلمان بودند.

راوي گويد: نديدم كسي كه هنوز ركعتي نماز نخوانده، امير بر مسلمان شده باشد مگر او .

چون از مسجد بيرون آمد، امير المؤنين (ع) از عقب سر او روان گرديد، و امام حسن و امام حسين (ع)‌با او بودند. چون به امرءالقيس رسيدند، فرمود: من علي بن ابيطالب ،پسر عموي رسول خدا (ص) هستم و اين دو فرزند من از دختر آن حضرت مي باشد و ميل داريم با تو پيوند زناشويي داشته باشيم.

امّ القيس گفت: يا ابا الحسن، من سه دختر دارم. محياة را به شما تزويج مي كنم، و سلمي را به حسن ، و رباب را به حسين .

اين رباب مادر حضرت سكينه و علي اصغر مي باشد. (1)

هشام كلبي گويد:‌  رباب از بهترين و فاضل ترين زنان بود  .

و پدر رباب از اشراف واز خانواده بزرگ عرب بود، كه نزد امام منزلتي بسزا و مكانتي لايق داشت. (2)

ابن اثير نقل مي كند؛ بعد از شهادت (ع) رباب را همراه اسرا به شام بردند چون به مدينه برگشت، عدّه اي از اشراف قريش از او خواستگاري كردند،او قبول نكرد و فرمود:‌ ‌ بعداز رسول خدا(ص) پدر شوهري نگيرم .

و بعد از حسين (ع) يكسال زنده بود ( ناله و گريه مي كرد) و زير سقف خانه نرفت ( در آفتاب مي ماند) تا ضعيف و ناتوان شد و از غصّه و اندوه از دنيا رفت. رباب مدت يكسال بر سر قبر حسين (ع) ماند. پس از آن به مدينه برگشت و از تأسّف و غصّه وفات نمود.(3)

سبط ابن جوزي گويد:‌ رباب بعد از امام حسين (ع) يكسال زنده بود، زير سقف نمي رفت و درآفتاب مي ماند،سپس از غصّه فوت نمود. (4)

چون حضرت رباب به ديدن ارحام خود مي رفت، سكينه دخترش را همراه خود مي برد، سيّدالشهداء (ع) از مفارقت اين دو بانو دل تنگ مي شد و اين شعر را مي فرمود:

كَاَنَّ الَّليْلَ مَوْصوُلُ بِلَيْلٍ              اِذا زارَتْ سَكِينَةُ وَالرُّبابُ

گويا شب به شب متّصل گردد، زمانيكه سكينه و رباب به ديدن كسي بروند. (5)

——————————————————————–

1- قمقام زخّار: 2/653 ، نفس المهموم/527

2- قمقام زخّار: 2/654

3- نفس المهموم/528

4- فرسان الهيجاء/270

5- منتخب التواريخ/243


 نظر دهید »

تقدیم به پیشگاه طفل خردسال کربلا

09 آبان 1393 توسط احمدي

در شب هفتم محرم امام حسین علیه السلام با ابن سعد ملاقات و گفتگو کردند. خولی بن یزید اصبحی چون عداوت شدیدی با امام حسین علیه السلام داشت ماجرا را به عبید اللّه‏ بن زیاد گزارش داد و آن ملعون نامه ای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقات ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد.

روز هفتم ماه محرّم الحرام:

1- در روز هفتم محرم عمر بن سعد با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها نداد.

زمانیکه نامه ابن زیاد بدین مضمون رسید که نگذارید حتی یک قطره آب هم به آنها برسد. عمر بن سعد نیز بدون فاصله “عمرو بن حجاج زبیدی” را با چهار هزار تیرانداز مامور منع آب فرات کرد، که به هیچ وجه آبی به خیمه گاه پسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برده نشود.

بدین ترتیب در این روز آب را بر اهل بیت سید الشهداء علیه السلام بستند.

2- در این روز مردی به نام “عبداللّه‏ بن حصین ازدی” که از قبیله “بجیله” بود فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!

امام علیه‏ السلام فرمودند: خدایا!  او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.

حمید بن مسلم می گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شکمش بالا می آمد و آن را بالا می آورد و باز فریاد می زد: العطش! باز آب می خورد، ولی سیراب نمی شد. چنین بود تا به هلاکت رسید.

حضرت علی اصغر:

این شب یادآور کوچکترین کودک واقعه کربلا است، شیرخوار دلبندی که جان خود را با بی رحمی لشکریان عمر بن سعد از دست داد

حسین بن علی در روز عاشورا علی اصغر را که از تشنگی بی تاب شده بود به میدان جنگ برد و او را بر دو دستان خود قرار داد و فرمود:

” از یاران و فرزندانم، کسی جز این کودک نمانده‌است. نمی‏بینید که چگونه از تشنگی بی تاب است؟ اگر مرا رحم نمی‌کنید حداقل به این کودک رحم کنید “

در این حال در بین سپاهیان عمر سعد تشکیک ایجاد شد که ما برای جنگیدن با کودکان نیامده‌ایم در این حال عمر سعد به حرمله دستور داد که با تیر سه شعبه کودک را بکشد و در این حین که حسین بن علی در حال گفتگو بود تیری از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید. حسین بن علی خون گلوی او را گرفت و به آسمان پاشید.

 نظر دهید »

شب های عاشقی

09 آبان 1393 توسط احمدي

آفتاب محرم برمی آید و کربلای دل را در پرتو خود می سوزاند. سرخی بیرق ایستادگی از گلدستة دست ها بالا می رود و در باد به حرکت در می اید.

عطر شهادت مشام را می نوازد و چشم ها در انتظار طراوت اشک به تماشا می نشیند. عقربه زمان روی نقطة پنجم عشق قفل می شود. خواب ها از چشم های خسته می گریزد و حسینیة سینه ها سیاه پوش می شود. آری محرم شده و انتظار لباس های مشکی به سر آمده است. این شب ها باید به سوگ نشست. هر شب به سوگ ستاره ای از آسمان حسین(ع) .

هر یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. نام گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است.

شب اول: مسلم بن عقیل

مسلم، نخستین شهید واقعة کربلاست. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است. مسلم الگوی محبت و وفاست. او عاشقی دل باخته بود که تا آخرین لحظه از عشق پاک خود به حسین(ع) دست بر نداشت و در اوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند.

شب دوم: ورود به کربلا

امام حسین(ع) روز دوم محرم سال 61ه ق به سرزمین کربلا وارد شد. به خاطر همین روز دوم محرم، روز ورود به کربلا نام گذاری شده است. روز دوم، نماد پایداری است. اباعبدالله الحسین(ع) از همان آغاز حرکت با حوادث گوناگونی روبه رو شد. از بی وفایی کوفیان گرفته تا تعقیب شدن از سوی سپاهیان دشمن. با این حال از ادامة راه منصرف نشد و هم چنان استواری ورزید. حسین(ع) آموزگار بزرگ پایداری است.

شب سوم: حضرت رقیه(س)

رقیه(س) دردانة سه ساله حسین بن علی(ع) است. نام مبارک او در بعضی از کتاب های تاریخی و مقاتل نقل شده است و برخی دیگر مانند ریاض الاحزان از او با نام فاطمه صغری یاد کرده اند. رقیه(س) در روز سوم صفر سال 61ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است. شاید نام گذاری روز سوم محرم به نام این بانوی کوچک به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت او یادی شود.

حضرت رقیه الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریدة پدر به زبان آورده به خوبی می توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است.

شب چهارم: حضرت حرّ(ع)

شب چهارم عزاداری محرم اختصاص به یکی از شهیدان سربلند کربلا یعنی حربن یزید ریاحی دارد. البته این شب را به فرزندان حضرت زینب نیز منسوب کرده اند. حر الگوی توبه و حقیقت جویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین(ع) چنین جایگاه وارسته ای نداشت و به گفتة خودش مأمور بود و معذور! اما ادب و تواضع حر در مقابل سالار شهیدان، سبب رهایی او شد. حر با ژرف بینی، حق را بر باطل ترجیح داد و پیشانی پشیمانی بر سجده گاه توبه فرود آورد. حر، جذاب ترین الگوی توبه برای خطاکاران است.

شب پنجم: حضرت زهیر(ع) و…

این شب مانند شب چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. شب پنجم به حبیب بن مظاهر و حضرت عبدالله بن حسن کودک هشت سالة امام مجتبی(ع) نیز منسوب است. عبدالله(ع) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسید.

زهیر، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پیش، از دیدار حسین(ع) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد. بارقه نگاه حسین(ع) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد.

شب ششم: حضرت قاسم(ع)

شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن(ع) . وقتی امام حسین(ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه می بینی؟

قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر!

شهادت طلبی قاسم(ع) و پا فشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد.

شب هفتم: حضرت علی اصغر(ع)

علی اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبة حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. شب هفتم، شب رضاست. حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضآیت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود.

شب هشتم: حضرت علی اکبر(ع)

علی اکبر(ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است.

شب نهم: شب تاسوعا

ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین(ع) . عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.

شب دهم: شب عاشورا

شب حسین بن علی(ع) الگوی آزادگان جهان. شهامت، ایثار، بردباری، تسلیم، رضا، وفا، فروتنی، شجاعت و پایداری امواج اقیانوس بی منتهای حسین است. اگر این قیام چنین درون مایه ارزشمندی از فضایل انسانی را نداشت، این گونه بر پیشانی تاریخ نمی درخشید. عاشورا این گونه توانست حصار زمان و مکان را درهم شکند و تاریخ را درنوردد.

 نظر دهید »

اوصاف جوانان کربلا

30 مهر 1393 توسط احمدي

ویژگی‏های جوانان کربلا:
در اینجا ویژگی‏های جوانانی که تا آخرین قطره خون خویش از رهبری و اهداف والای این نهضت دفاع کردند، اشاره می‏کنیم . امیدواریم که این‏کار به آشنایی بیشتر نسل جوان جامعه اسلامی با اسوه و الگوهای جاودان نهضت عظیم عاشورا کمک نماید .
الف . ایمان راسخ: جوانان پاکباز عاشورا به دلیل پرورش در دامان خانواده‏های مؤمن و پرهیزکار، به کامل‏ترین مراحل ایمان ست‏یافته و در راه حاکمیت احکام الهی آماده شهادت بودند .
وقتی امام حسین ( علیه السلام) در مسیر کربلا در منزل «قصربنی مقاتل‏» به دنبال خوابی که دیده بودند، جمله «انالله و انا الیه راجعون‏» را بر زبان آوردند . «علی اکبر» جلو رفت و علت را جویا شد . حضرت فرمود: «اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرکب به استقبالشان می‏آید .» علی اکبر گفت: «پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا که ما برحقیم .» علی اکبر گفت: «پس ما را باکی از مرگ نیست‏»
ب . بصیرت: در دوران حکومت اموی، به دلیل تبلیغات زهرآگین علیه خاندان پیامبر ( صلی الله علیه و آله)، تشخیص حقانیت امام حسین ( علیه السلام) کار آسانی نبود . حتی بسیاری از سیاستمداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار می‏دادند . در چنین موقعیتی عده‏ای از جوانان با بصیرت نسبت‏به ضرورت قیام امام حسین ( علیه السلام)، بدون هیچ تردیدی، با تمام وجود به حمایت از او پرداختند . امام صادق ( علیه السلام) در توصیف صفات حضرت عباس ( علیه السلام) می‏فرمایند: «خدا رحمت کند عموی ما عباس را، او از بصیرت و ژرف بینی بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود . به همراه اباعبدا … به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد .»
آری، به برکت همین بینش ژرف و بصیرت کامل، دشمن نتوانست راه او را از امام حسین ( علیه السلام) جداسازد .
ج . وفاداری: بارزترین صفت جوانان کربلا، وفاداری آنان به امام زمانشان است که در سخت‏ترین شرایط، حاضر نشدند محمد خود را با امام، نقض کنند .
امام صادق ( علیه السلام) با اشاره به نهایت وفاداری علمدار کربلا فرمود: «شهادت می‏دهم که در برابر جانشین رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) همواره تسلیم بودی … همیشه به جهت‏خدا وفادار ماندی و لحظه‏ای از خیرخواهی برای او کوتاهی نکردی …»
د . ادب: از ویژگی‏های دیگر یاران امام حسین ( علیه السلام) به ویژه جوانان کربلا، آراستگی به فضیلت ادب است . در این میان،
قمربنی هاشم دارای منزلی خاص است . حضرت عباس ( علیه السلام) بدون اجازه در کنار امام حسین ( علیه السلام) نمی‏نشست; هنگامی که در حضور برادر می‏نشست، همانند یک بنده در مقابل مولای خود بر روی دو زانو در کمال تواضع می‏نشست .
ه . جوانمردی: یکی دیگر از ویژگی‏های جوانان کربلا، جوانمردی و از خودگذشتگی آنان است . در بین این جوانان، حضرت ابوالفضل در جوانمردی زبانزد است .
هنگامی که عباس تنهایی امام را دید، اجازه خواست تا عازم میدان شود . امام از او درخواست کرد تا برای کودکان حرم کمی آب تهیه کند . مشک و نیزه‏اش را برگرفت و پس از شکستن محاصره فرات، وارد آن شد . برای لحظه‏ای قصد آشامیدن آب جاری فرات کرد، اما عطش امام و اهل او را از نوشیدن آب بازداشت . گویا می‏گفت:
یا نفس من بعد الحسین هونی
و بعده لاکنت ان تکونی
هذالحسین شارب المنون
و تشربین بارد المعین؟!  و  پایبندی به احکام و ارزش‏ها: ویژگی دیگر اصحاب امام حسین ( علیه السلام)، پاسداری از احکام الهی و پافشاری بر ارزش‏های اصیل دینی است . مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز می‏شوند .
ز: رشادت: وهب جوانی بیست و پنج‏ساله بود که بعد از اجازه از امام حسین ( علیه السلام)، به میدان تاخت و با رشادت عحیبی می‏جنگید، به طوری که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت . آن‏گاه هر دو دست او را قطع کردند . او هم‏چنان جنگید تا او را اسیر کرده و نزد عمر سعد آوردند . عمر سعد که صلابت و دلاوری او را دیده بود، به او گفت: ما اشد صولتک: «چقدر صولت و رشادت سختی داری؟» . سپس دستور داد گردنش را زدند .
ح . صبر واستقامت: مصائب امام سجاد ( علیه السلام) از جمله سه‏شبانه روز تشنگی و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و کشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و کلیه یاران بودن تاراج خیمه‏ها و اسارت بانوان اهلبیت نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است .
علاوه بر موارد مذکور، ایثار و فداکاری، شجاعت و شهامت، عفو و بخشش، آزادگی و عزت نفس و اخلاص و رافت و … از دیگر اوصاف جوانان کربلاست .

 نظر دهید »

جوانان کربلا

30 مهر 1393 توسط احمدي


جوانان کربلا
1 - عباس بن علی ( علیه السلام) پدرش امیرالمؤمنین ( علیه السلام)، مادرش فاطمه‏ام‏البنین و کنیه‏اش ابوالفضل است . «عباس‏» جوانی دلاور، زیبا و بلند بالا بود . وقتی‏که سوار اسب می‏شد، پاهایش به زمین می‏رسید . او علاوه بر مزایای جسمی، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین ( علیه السلام) در میان همه جوانان و رجال اهل‏بیت ( علیه السلام) نظیر نداشت .
در جنگ‏های صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت .
به خاطر سیمای جذاب و نورایش، او را «قمر بنی هاشم‏» می‏خواندند و به خاطر آوردن آب به خیمه‏ها، «سقا» لقب یافت .
امام سجاد ( علیه السلام) می‏فرماید: «خدا رحمت کند عمویم را که جان خویش را در راه برادرش فدا کرد تا آنکه دست هایش قطع شد . خداوند دو بال به او داده است که به وسیله آن با فرشتگان در بهشت پرواز می‏کند . چنانکه خداوند برای جعفر بن ابیطالب قرار داده است .»
وقتی که امام حسین ( علیه السلام) بر بالین خون آلود حضرت عباس ( علیه السلام) حاضر شد، فرمود: الان انکسر ظهری و لت‏حیلتی .
حضرت ابوالفضل در کربلا سی و چهار ساله بود .
2 - علی بن حسین ( علیه السلام) (امام زین العابدین): امام سجاد ( علیه السلام) در حادثه کربلا بیست و دو ساله بود و آن‏روزها بیمار بود . همین بیماری نیز باعث گردید که وی از خطر کشته شدن نجات یابد و دودمان پیامبر ( صلی الله علیه و آله) در روی زمین باقی بماند .
حضرت امام سجاد ( علیه السلام) مصائب و مشکلات و اذیت‏های بسیاری را تحمل کرد و با سخنرانی‏ها و افشاگری‏هایی در مجالس عبیدالله زیاد و یزیدبن معاویه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در آمدن پایه‏های حکومت اموی گشت .
دوران زندگی آن حضرت را می‏توان به دو بخش خلاصه کرد:
1 . بیست و دو سال ملازمت‏با پدر بزرگوارش .
2 . سی و پنج‏سال دوران امامت، یعنی دشوارترین دوران خفقان حکومت امویان، که آن‏حضرت در سخت‏ترین شرایط به وظیفه امامت ادامه داد و عالی‏ترین معارف و اخلاقیات و امور سیاسی و اجتماعی را در لباس دعا بیان فرمود .
حضرت امام سجاد ( علیه السلام) بنابر قول مشهور در بیست و پنج و به قولی دوازده محرم سال نودوپنج هجری قمری به وسیله هشام بن عبد الملک در سن حدود پنجاه وشش سالگی به شهادت رسید .
3 . علی بن الحسین (علی اکبر ( علیه السلام))، پدرش امام حسین ( علیه السلام)، و مادرش لیلی دختر ابی مره می‏باشد .
به علی اکبر معروف بود و از حیث‏شجاعت و نبوغ، بهترین یادگار جدش علی بن ابیطالب بود و از لحاظ چهره زیبا و تناسب اندام و خوی نیکو و گفتار نغز از همه کس به جد بزرگوارش رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله) شبیه‏تر بود . نخستین شهید از بنی هاشم در روز عاشورا بود که جسد مبارکش قطعه قطعه گردید و نزدیکترین شهیدی است که در کنار امام حسین ( علیه السلام) دفن شده است . سن او را از هیجده سال تا بیست و هفت‏سال نقل کرده‏اند .
4 . عبدالله بن علی ( علیه السلام):
پدرش، علی ( علیه السلام) و مادرش فاطمه‏ام البنین می‏باشد که به توصیه برادرش حضرت عباس ( علیه السلام) به میدان کارزار شتافت . او اولین فرزند ام‏النبین است که در روز عاشورا به شهادت رسید . سن او در هنگام شهادت بیست و پنج‏سال بود .
5 . عثمان بن علی: پدرش علی و مادرش ام‏البنین است . به خاطر علاقه شدید ی که حضرت علی ( علیه السلام) به «عثمان ابن مظعون‏» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت . وی دومین فرزند ام‏البنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید . او به هنگام شهادت نوزده ساله بود .
6 . جعفربن علی ( علیه السلام): پدرش امیرالمؤمنین ( علیه السلام) و مادرش فاطمه‏ام البنین می‏باشد . امام علی ( علیه السلام) به واسطه علاقه و محبتی که به برادرش «جعفر طیار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد .
امام حسین ( علیه السلام) به وی فرمود: به کارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدا … و عثمان) شهید ببینم . وی در هنگام شهادت . نوزده سال من داشت . این سه برادر و حضرت عباس ( علیه السلام)، امان نامه شمر (لعنة‏ا … علیه) را رد کردند و امام حسین ( علیه السلام) را تنها نگذاشتند .
7 . ابوبکر بن علی ( علیه السلام): پدرش علی ( علیه السلام) و مادرش لیلی دختر مسعود بن خالد بود . او را «محمد اصغر» و یا «عبدا …» می‏خواندند . او در روز عاشورا پس از کارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسید . نوشته‏اند: جسد بی‏جان او را در آبراه خشکی در کربلا یافتند .
8 . قاسم بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش «رمله‏» می‏باشد .
در شب عاشورا در پاسخ امام حسین ( علیه السلام) که فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شیرین‏تر از عسل‏» .
او پس از اصرار زیاد از امام حسین ( علیه السلام) اجازه به میدان رفتن گرفت و این‏چنین رجز می‏خواند:

ان تنکرونی فاناابن الحسن

سبط النبی المصطفی المؤتمن

هذا حسین کالاسیر المرتهن

بین اناس لاسقوا صوب الحزن

او کارزار سختی نمود و با اینکه نوجوانی کم سن و سال بود، پس از کشتن سی و پنج نفر از دشمنان، در نهایت‏بر اثر ضربت‏شمشیر نقش بر زمین گشت و به شهادت رسید . سن او سیزده سال بود .

9 . ابوبکر بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، کنیز آن حضرت بود . او از مدینه همراه عمویش امام حسین ( علیه السلام) به کربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به میدان آمد و جنگید تا به فیض شهادت نایل گشت .

10 . عبدالله بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله می‏باشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمی و بی‏یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمی‏شوم‏» . در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دست‏خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان‏» ! حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می‏کند . ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید . وی نوجوانی یازده ساله بود .

11 . عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زینب ( علیها السلام) است . او در اوائل راه مکه به کربلا، در «وادی عقیق‏» به امام حسین ( علیه السلام) پیوست . او در روز عاشورا به میدان نبرد تافت و شمشیر زد تا به شهادت رسید .

می‏نویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در رکاب حسین ( علیه السلام) مصیبت مرا آسان می‏کند …»

12 . محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء می‏باشد . او با برادرش «عون‏» در راه مکه به کربلا در «وادی عقیق‏» به امام حسین ( علیه السلام) پیوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید . وقتی خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «اگر چه من توفیق یاری حسین را نیافتم، ولی با تقدیم پسرانم او را یاری کردم .»

13 . عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقیل و مادرش، رقیه دختر حضرت علی ( علیه السلام) می‏باشد . وی در روز عاشورا در میدان جنگ، سه مرتبه با دشمن کارزار کرد .

دشمن به سوی او تیری رها کرد و و عبدالله دستش را روی صورت گذاشت تا از اصابت تیر جلوگیری کند . تیر دستش را به پیشانی دوخت . تیری دیگر، قلب او را نشانه گرفت . شهادت او در روز عاشورا این‏گونه بود .

عبدالله، چهارده سال داشت .

14 . محمد بن مسلم: پدرش مسلم‏بن‏عقیل و مادرش از کنیزان بود . او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله‏» در حمله دسته جمعی فرزندان ابیطالب به دشمن شرکت کرده، سپس به شهادت رسید . او سیزده ساله بود .

15 . عبدالرحمن بن عقیل: پدرش، «عقیل‏» برادر علی ( علیه السلام) و مادرش از کنیزان است . وی از عموزادگان امام حسین ( علیه السلام) است . امام حسین ( علیه السلام) فریاد زد: «ای عموزادگان من! صبر و مقاومت پیشه سازید … بعد از این دیگر هرگز سختی و مصیبتی نخواهید دید .» وی در روز عاشورا در حمله دسته‏جمعی فرزندان ابیطالب به دشمن، شرکت کرد و به شهادت رسید .

16 . جعفربن عقیل: پدرش «عقیل‏» و مادرش «خوصاء» می‏باشد «جعفر» در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالی که مادرش جلوی خیمه ایستاده بود و او را نظاره می‏کرد، به شهادت رسید .

17 . سیف بن الحارث «الهمدانی‏»

18 . مالک بن عبدالله «الهمدانی‏»
19 . شبیب
«سیف‏» و «مالک‏» پسر عموی یکدیگر بودند و به همراه غلامشان «شبیب‏» به سپاه امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
روز عاشورا آن دو در حالی که می‏گریستند، به خدمت‏حضرت رسیدند . امام  فرمود: «چرا گریه می‏کنید؟» آن دو گفتند: فدایت‏شویم، برای خودمان گریه نمی‏کنیم، ولی برای شما گریه می‏کنیم که در محاصره دشمن قرار گرفته‏اید و ما بیش از جانمان چیزی نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم .»
حضرت به آن‏ها فرمود: «خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد .»
آن‏ها در حالی‏که یکدیگر را حمایت می‏کردند، در جنگ دشمن به شهادت رسیدند . غلامشان در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید .
20 . عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام ( علیه السلام) ملحق شد و حربن یزید خواست نگذارد . امام ( علیه السلام) فرمود: «این‏ها یاران منند و نباید آن‏ها را از این کار باز داری‏» آن‏ها به امام ملحق شدند و راهنمای آن‏ها طرماح بود . صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهدای حمله اول ذکر کرده است . دیگران گفته‏ اند با پدرشان در یک‏جا شهید شدند و این قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است .
21 . عمروبن قرظه: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) و از یاران علی ( علیه السلام) بود . عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین ( علیه السلام) پیوست . در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولی به سوی حسین ( علیه السلام) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند . او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینه‏اش برخورد می‏کرد تا آسیبی به امام حسین ( علیه السلام) نرسد .
او در حالی‏که بدنش پر از جراحت‏شده بود، رو به حضرت کرد و گفت: «یابن‏رسول الله! آیا به عهد خود وفا کردم؟» حضرت فرمود: «در بهشت جلوی من خواهی بود و سلام مرا به رسول خدا برسان .» در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید .
22 . عمرو بن جناده: عمرو که جوانی بیست و یک ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: «پسرم برو از حریم امام دفاع کن و در برابرش با دشمن جنگ کن .» او بعد از اجازه از امام حسین ( علیه السلام) به دشمن حمله کرد و چنین می‏خواند:
امیری حسین و نعم المیر
سرور الفؤاد البشیر النذیر
علی و فاطمة والداه
فهل تعلمون له من نظیر
او هم‏چنان جنگید، تا به شهادت رسید . دشمن سرش را از بدن جدا کرد و به طرف حسین ( علیه السلام) پرتاب کرد . مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر یکی از سپاهیان عمربن‏سعد زد و او را به هلاکت رساند .
23 و 24 . عبدالله بن عروه و عبدالرحمن بن عروه:
این دو برادر از اشراف و دلیران کوفه بودند و جدشان از یاران علی ( علیه السلام) بوده است . آن‏ها در کربلا به امام حسین ( علیه السلام) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: «دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم .» حضرت به آن‏ها فرمود: «آفرین بر شما باد .» این دو برادر در نزدیکی امام ( علیه السلام) با دشمن مبارزه کردند تا شهید شدند . در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروه بن حراق الغفاریین‏»
25 . وهب
26 . همسر وهب (هائیه)
وهب مردی دلاور و از مسیحیان کوفه بود که با دیدن معجزه امام حسین ( علیه السلام) و با شنیدن پیام امام ( علیه السلام) با همسر و مادر خود به سوی کربلا حرکت کرد و مسلمان شد . او در روز عاشورا با توصیه مادرش و اجازه امام حسین ( علیه السلام) به میدان رفت و با صولت عجیبی جنگید، به‏طوری که نوزده سوار و بیست پیاده را کشت و سپس هردو دستش را قطع کردند . وهب همچنان جنگید تا به شهادت رسید . پس سر بریده او را به سوی لشکر امام حسین ( علیه السلام) انداختند . مادرش سر او را به آغوش کشید و سپس آن را به سوی دشمن انداخت . امام حسین فرمود: «ای مادر وهب به خیمه برگرد . پسرت اکنون با رسول خداست .» وهب هنگام شهادت بیست وپنج‏سال داشت . او و خانواده‏اش در روز عاشورا ده روز بود که به اسلام گرویده بودند و در پیکر وهب اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر دیده می‏شد .
«هانیه‏» همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتیده همسرش وهب رساند، خون‏های پیکر او را پاک می‏کرد و گفت: «بهشت‏برتو گوارا باد» . شمر وقتی او را دید، به غلامش رستم دستور داد او را بکشد . رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را کشت . این نخستین زن و یگانه زنی بود که در کربلا در راه دفاع از حریم امام حسین (7) به شهادت رسید
27 و 28 . عبدالله بن یزید و عبیدالله بن یزید
«عبدالله‏» و «عبیدالله‏» همراه پدرشان «یزید» که از شیعیان بصره بودند همراه عده‏ای دیگر از بصره بیرون آمده و در محلی به نام (ابطح) در نزدیکی مکه به امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
در روز عاشورا «عبدالله‏» و «عبیدالله‏» در حمله اول که دسته جمعی بود، به شهادت رسیدند .
29 . عبدالرحمن بن مسعود: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شیعیان و شجاعان مشهور بودند که با لشکر عمربن سعد از کوفه خارج شدند، ولی پیش از درگیری به امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
«عبدالرحمن‏» و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به شهادت رسیدند .
30 . عمار بن حسان: از شیعیان مخلص و از شجاعان دلیر و معروف بود . پدرش حسان از اصحاب امام علی ( علیه السلام) بود . عمار از مکه در خدمت امام ( علیه السلام) بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض عظیم شهادت نائل گشت .
31 . حبشی بن قیس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبیله نهم است . او در ایامی که خبر از جنگ در کربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به کربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسید .
امید آنکه با تامل و تفکر در ایثار و فداکاری این جوانان، آنان را اسوه زندگی خویش قرار دهیم .
با یکی از سخنان امام حسین ( علیه السلام) در عظمت‏ یارانش و اهل بیتش، سخن را به پایان می‏بریم:
فانی لا اعلم اصحابا اولی و لا خیرا من اصحابی و لااهل بیت ابر و لااوصل من اهل بیتی فجزاکم الله جمیعا عنی خیرا
«من یارانی برتر و بهتر از یاران خود ندیده‏ام و اهل بیت و خاندانی نیکوتر و به صله رحم پایبندتر از اهل بیتم نمی‏شناسم . خدا شما را به خاطر یاری من پاداش نیکو عطا فرماید .

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 35
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

انتظار ظهور ماه پنهان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

تاریخ

تاریخ روز

دعای عظم البلا

دعای عظم البلا

حدیث

حدیث موضوعی

ساعت

ساعت فلش مذهبی
دریافت کد ابزار آنلاین

منبع کدهای زیباسازی


پمپ بنزین | یاس تم
وصیت نامه | آلودگی هوا
چهل شاخص | موسیقی
کد قطرات شبنم-Http//wWw.20ToolS.cOm/

امارگیر حرفه ای سایت


شهادت طلب | نایت ملودی
پزشکی | کرمان
پاپو | کبوتران زمینی

امارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت


نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت

صلوات شمار

 ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ

وضعيت آب و هوا

هدايت به بالاي

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس