انتظار ظهور ماه پنهان

منبع کدهای زیباسازی


پمپ بنزین | یاس تم
وصیت نامه | آلودگی هوا
چهل شاخص | موسیقی
کد قطرات شبنم-Http//wWw.20ToolS.cOm/

نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت
 ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ
  • فهرست مطالب 
  • تماس  
  • ورود 

پیام واقعه غدیر

12 مرداد 1399 توسط احمدي
  1. ?????????

    مهمترین پیام واقعه غدیر خم

ابلاغ حق، صفات رهبری، مرجعیت دینی اهل بیت (ع)، اکمال دین و اتمام حجت با مردم و رضایت خداوند از پیام های واقعه غدیر خم است.

  • پیام غدیر از منظر امام(ره)

ولایتی که در غدیر است به معنای حکومت است نه معنای مقام معنوی، مساله، مساله حکومت است. مساله سیاست است خدای تبارک و تعالی این حکومت و این سیاست را امر کرد که پیغمبر به حضرت امیر واگذار کند. صحیفه ج 20 ص 113-115

روز غدیر از بزرگ‌ترین اعیاد مذهبی است، این عید عیدی است که متعلق مستضعفان است. عید محرومان است عید مظلومان جهان است. عیدی است که خدای تبارک و تعالی به‌وسیله پیامبر اکرم (ص) برای اجرای مقاصد الهی و ادامه تبلیغات و ادامه راه انبیاء، حضرت امیر را منصوب فرمودند. صحیفه ج 19 ص 163

پیام غدیر از منظر مقام معظم رهبری(مدظله العالی)

عید غدیر را فرمودند «عیدالله الاکبر» از همه اعیاد در تقویم اسلامی این عید بالاتر است، پر مغزتر است، تاثیر این عید از همه اعیاد بیش‌تر است. چرا؟ چون تکلیف امت اسلامی در زمینه‌ی هدایت در زمینه حکومت در این حادثه غدیر معین شده است. حرفی نیست که بر طبق توصیه پیامبر اعظم در غدیر عمل نشد، پیغمبر هم طبق بعضی روایات خبر داده بود که عمل نخواهد شد اما مساله غدیر، مساله ایجاد یک شاخص است. یک معیار و میزان است تا آخر دنیا مسلمانان می‌توانند این شاخص را این معیار را جلوی خودشان قرار بدهند و تکلیف مسیر عمومی امت را معین کنند. 15/09/1388

 1 نظر

سخن بزرگان

12 مرداد 1399 توسط احمدي


?? شیخ رجبعلی خیاط میفرمود ??

?بطری وقتی پر است و می‌خواهی
خالی اش کنی ، خمش می‌کنی …
هر چه خم شود خالی تر می‌شود ؛
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود
سریع تر خالی می‌شود …

?دل آدم هم همین طور است ؛
گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم ، غصه ،
از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران …

قرآن می‌گوید :
“هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛

خم شو و به خاک بیفت ؛

? این نسخه‌ای است که خداوند برای
پیامبرش پیچیده است

 ?????????????

?? گفت: سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود ??

و از وصله دوزی، سیصد و پنجاه درهم جمع کردم.

امسال قصد حج کردم تا بروم.
روزی سرپوشیده ای که در خانه است حامله بود
از همسایه بوی طعامی می‌آمد.

مرا گفت: برو و پاره ای بیار از آن طعام. من رفتم. به در خانه همسایه آن حال خبر دادم.
همسایه گریست و گفت: بدانکه سه شبانه روز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند.

امروز خری مرده دیدم. باررا از وی جدا کردم و طعام ساختم، بر شما حلال نباشد.

چون این بشنیدم آتش در جان من افتاد.
آن سیصد و پنجاه درهم برداشتم و بدو دادم.

گفتم: نفقه ی اطفال کن که حج ما این است.


?تذکرة الاولیا
?عطار نیشابوری

 

 

 نظر دهید »

آموزنده

09 مرداد 1399 توسط احمدي

سلام،
خیلی جالب است، بخصوص برای بچه‌ها بخوانید و در آخر ازشون بخواهید دعا کنن???.

? آقا ممنون، سیر شدم.

بر اساس خاطره ای حقیقی از خادم حضرت امام رضاعلیه السلام …..

ساعت خدمتم تمام شده بود.
و مطابق رسم همیشگی‌م ، روبه روی ضریح دستی بر سینه نهادم و به رخصتی بر مرخصی از حضرت، به گام‌هایی کوتاه، حرم را ترک کردم.

به استراحت‌گاه خادمین که می‌آمدیم، هرشب میهمان احسان و کرامت علی بن موسی الرضا بودیم و ظرف غذای‌مان آماده روی میز بود.

از روزی که همای سعادتِ خادمیِ حضرتِ رضا، بر شانه ام نشسته بود، با خود عهد داشتم جز لقمه نانی به تبرک، از سفره‌ی حضرت برندارم و غذای سفره خانه را هر شب به نیابت از امام رئوف بر زائری هدیه نمایم.

لباس خدمتم به صد آداب از تن در می‌آوردم و به سلام و صلواتی کنار می‌نهادم، ظرف غذا را در دست می‌گرفتم و میان رواق، به راه می افتادم.

بیشتر شب‌ها لقمه‌ی حضرت یا نصیب پیرزنی می‌شد که عصا زنان دنبال غذای تبرکی بود، یا پدری که کودکی بیمار، روی صندلی چرخدار را به سمت پنجره فولاد حرکت می‌داد…

آن شب ظرف غذا محکم‌تر از همیشه در دستانم جا خوش کرده بود و از کنار هر پیرزن و یا بیماری که رد می‌شدم، دل نداشتم بفرمایش زنم.

مات از بُخلِ خویش، حدیث نفس می‌کردم و متحیّر مانده بودم امشب چه پیش آمده دلم را که دریایش قطره گشته…

همچنان میان رواق ها گام برمی‌داشتم و عنانِ عقل را به دستِ دل سپرده بودم که ناگاه در مقابل پدری به همراه پسرک خردسالش، میخکوب شدم…

مرد جوان آن‌قدر خوش لباس بود و کودکش آنقدر مرتب لباس پوشیده بود که یقین کردم دلم، مسیر را اشتباه آمده و باید راه کج کنم، اما چه کنم که قدم از قدمم پیش نمی‌رفت و ظرف غذا در دستانم شل شده بود…

دل یک دله کردم و غذا را به دو دستم پیش آوردم:
بفرمایید آقا، لقمه‌ی حضرت است…
از طرف آقا علی بن موسی الرضا هدیه به شما…

حرفم هنوز تمام نشده بود که پسرک چشمانش برقی زد و غذا را از دستانم گرفت، صورت کوچکش را روبه ایوان طلای حضرت چرخاند و به همان لحن کودکانه اش گفت:
وااای آقا ممنون، مادرم راست می‌گفت از پدرِ مهربان هم ،مهربان ترید…

آنگاه در ظرف را باز کرد و به خوشحالی ادامه داد:
بابا قاشق هم برایم گذاشته‌اند…

پدر که صورتش غرق اشک شده بود، آرام پرسید:
_چگونه محبت‌تان را جبران کنم؟

هنوز از آنچه پیش آمده بود، متحیّر بودم و به کلماتی در هم ریخته پاسخش دادم:

_ من کاره‌ای نبودم آقا، لقمه حضرت بود، سهم و روزیِ پسر دوست داشتنیِ شما.

مرد که حال کنار پسرش نشسته بود تا پسرش همان گوشه‌ی رواق غذایش را نوش جان کند، راویِ ماجرایش شد:

- می‌خواستم برای زیارت وداع بیایم و پسرم را گفته بودم در هتل بمان و با من حرم نیا؛ زیارتم طول می‌کشد، طاقت کودکانه‌ات طاق می‌شود و حال زیارت را از من خواهی گرفت.

پسرم پذیرفته بود در هتل بماند ولی همسرم اصرار داشت که باید برای خداحافظی پسرمان هم بیاید.

هرچه بهانه می‌تراشیدم ، پاسخی می‌داد؛
تا این‌که مادرش آمد، کنارش نشست دستانش را گرفت و به یقینی عجیب گفت:
عزیزِ مادر؛ با پدر همراه شو، هیچ نگرانی هم به دلت راه مده؛ امام، پدرِ مهربان است؛ هرچه خواستی از خودِ امام بخواه…

خلاصه به اوقاتی تلخ دست پسرم را گرفتم و به حرم آمدیم…

زیارت خواندنم طولانی شده بود و پسرم این پا آن پا می‌کرد، ولی من هنوز دل نداشتم امام را وداع گویم!

سرِ نماز بودم که مرتب کودکم ، گوشه‌ی کتم را می‌کشید و می‌گفت:
بابا دیگر خیلی گرسنه ام، زمانِ رفتن نشده؟

آن‌قدر جملاتش مکرّر شد که کلافه نماز را سلام دادم و به عتابی گفتم:
مگر مادرت نگفت هرچه خواستی از خودِ آقا بخواه؛
آنگاه انگشتم را به سوی ضریح اشاره کردم و گفتم:
به آقا بگو گرسنه ام؛ بگذار زیارتم تمام شود.

و سر نمازِ بعدی که ایستادم، دیدم پسرم رو به ضریح صدایش را آرام کرد و زیر لب زمزمه کرد: آقا واقعا گرسنه ام… دروغ نمی‌گویم…

آن‌قدر مظلومانه به امام درددل کرد که هرگونه بود نمازم را سلام دادم و حرم را ترک کردم؛ هنوز چند قدمی نیامده بودیم که شما با ظرف غذایی از راه رسیدی…

و حال من هم کنار پدر نشسته بودم و بر راءفت امام رئوف اشک می‌ریختم که پسر غذایش را تمام کرد.
و رو به حضرت باز به همان لحن کودکانه گفت:
آقا ممنون…سیر شدم…

و اما حال من :
آقا، شما خیلی مهربونی، به حق مادرت نجمه خاتون، از خدا بخواه صاحب مون رو بفرسته و این بیماری رو از همه‌ی دنیا دور کنه و امنیت رو مثل قبل بهمون هدیه کنه?.

 نظر دهید »

آموزنده

09 مرداد 1399 توسط احمدي

ازخواب غفلت بیدار شویم

بعد از اینکه یک مرد ۹۳ ساله در ایتالیا از بیمارستان مرخص می شود، به او گفته شد که هزینه یک روز ونتیلاتور (دستگاه تنفّس مصنوعی) بیمارستان را بپردازد. پیرمرد به گریه افتاد. پزشکان به او دلداری دارند تا بخاطر صورتحساب بیمارستان گریه نکند. ولی آنچه پیرمرد در جواب گفت، همه پزشکان را گریه انداخت.

پیرمرد گفت: “من به خاطر پولی که باید بپردازم گریه نمی کنم. تمام پول را خواهم پرداخت.” گریه من بخاطر آن است که 93 سال هوای خدا را مجانی تنفس کردم، و هرگز پولی نپرداختم. در حالیکه برای استفاده از دستگاه ونتیلاتور در بیمارستان به مدت یک روز باید اینهمه بپردازم. آیا می دانید چقدر به خدا مدیون هستم؟ من قبلاً خدا را شکر نمی کردم”

سخنان آن پیر مرد ارزش تأمل دارد. وقتی هوا را بدون درد و بیماری آزادانه تنفس می کنیم، هیچ کس هوا را جدی نمی گیرد.

این داستان ما را به یاد درسی از گلستان سعدی انداخت: «منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست

و به شکر اندرش مزید نعمت

هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست

و چون بر می آید مفرّح ذات

پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب…»?

 

 نظر دهید »

کاربردی

09 مرداد 1399 توسط احمدي

#نماز_شب

آیت الله دستغیب

بیداری سحرگاه ثلث آخر شب، وقت سحر که هنگام غروب ستارگان است، هنگامی است که درهای رحمت الهی باز است؛ و بندگان خدا باید حداکثر استفاده را از آن بنمایند؟

بقدری مهم است که در ضمن وصیتهای پیغمبر (صلی الله علیه واله) به على(عليه السلام) است که می فرماید:

«ای علی، بر تو باد به نماز شب، هر چند به اندازه دوشیدن شیر گوسفندی باشد!»

یعنی نماز شب و مناجات و رو به درگاه خدا آوردن هنگام سحر را ترک نکن هرچند مختصر باشد، هرچند ده دقیقه و ربع ساعت باشد! آنگاه فرمود: «دعا در آن ساعت رد نمیشود!»

باران فیض ص 29
کانال تذکرة الاولیاء

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 35
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

انتظار ظهور ماه پنهان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

تاریخ

تاریخ روز

دعای عظم البلا

دعای عظم البلا

حدیث

حدیث موضوعی

ساعت

ساعت فلش مذهبی
دریافت کد ابزار آنلاین

منبع کدهای زیباسازی


پمپ بنزین | یاس تم
وصیت نامه | آلودگی هوا
چهل شاخص | موسیقی
کد قطرات شبنم-Http//wWw.20ToolS.cOm/

امارگیر حرفه ای سایت


شهادت طلب | نایت ملودی
پزشکی | کرمان
پاپو | کبوتران زمینی

امارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت


نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت

صلوات شمار

 ابزار پرده خوش آمدگویی
ابزار وبلاگ

وضعيت آب و هوا

هدايت به بالاي

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس